سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن را که نانخور کم است یکى از دو توانگرى‏اش فراهم است . [نهج البلاغه]

عطر نماز

یا حق

سلام

اینقدر سفر می رم که این صفحه رو فقط با سفرنامه پر میکنم. کم کم باید اسم وبلاگ رو تغییر بدم.

البته علت اصلی اینکه در مورد نماز چیزی نمی زنم یه چیز دیگه ایه. حالا کم کم می فهمید. هر چند خودم هم چشمم آب نمی خوره.

جونم براتون بگه که ما هفته پیش رو تهران بودیم و از اونجایی که گهگاهی هم پا تو کفش مبلغین معزز میکنیم روز اخر اقامت تهران خیلی اتفاقی جایگزین یه سخنرانی که بدقولی کرده بود و نیومده بود شدیم.

ساعت 8 تماس گرفتن که فلان جا خانم های پرسنل فلان وزارت خونه براشون یه مراسمی گرفتن و سخنرانی که دعوت کرده بودیم دستمون رو گذاشته تو حنا.

به قول یزدی ها جلدی پا شو بیا. موضوع صحبتت هم اعتقادی نباشه. یه بحث روز باشه. از سیاسی و اجتماعی و هر چی که دوست داری.

حالا ساعت 9 ما باید خودمون رو از شرق تهران می رسوندیم شمال تهران توی این یک ساعت هم باید بحث رو آماده می کردم.

از خونه که بیرون میومدم چشمم افتاد به ماهواره مجتمع روبرویی.

بحثم رو پیدا کردم.

استفاده بهینه از اینترنت و ماهواره.

خلاصه هر چی تو کیفم گشتم که قلم و کاغذ پیدا کنم تا یه چند تایی سر فصل بنویسم که بعدا یادم نره پیدا نشد که نشد.

توکل بر خدا کردیم و رفتیم...

وارد جمع که شدم ناامید شدم. پیش خودم گفتم ای بابا اینا خیلی سطحشون بالاست. من بچه چی برم بالا بگم فردا خودم و بابامو مسخره کنن ولی بازم گفتم خدا بزرگه.

رفتم بالا.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا افضل الانبیاء اباالقاسم المصطفی محمد ص ....

بحثمون یه بحثیه که مبتلا به همه خانواده های امروزیه. و اون هم ماهواره و مهمتر و بدتر از اون اینترنت.

دیدم جمع که اول با دیدن ما همچی وا رفته بودن و داشتن به خیالم فکر می کردن چه جوری این 45 دقیقه یک ساعت رو تحمل کنن همچی جا بجا شدن و ...

خلاصه شروع کردیم به صحبت کردن و از دی جی نگار شروع کردم و برنامه ریزی بلند مدت استعمار در مورد تهاجم فرهنگی و بودجه های کلان در مورد ماهواره و اینترنت تا اینکه رسیدم به اینکه مشکل بزرگ تر از همه این ها اینه که والدین ما و خانواده هامون کم اطلاعن. اطلاعات کافی ندارن. در برابر پرسش های جوون ها کم میارن و گاهی باعث می شه که جوون سوالش رو بره از دوستش بپرسه و شاید همین سوال باعث بشه که پرده های حیا بینشون پاره بشه و ...

گفتن: راه حل چیه؟

گفتم: مطالعه.

گفتن: الان دیره که بخوایم از اول شروع کنیم. یه سیر مطالعاتی معرفی کن تا بریم دنبال مطالعات کتب خاص.

گفتم: یه شبه نمی شه معلم شد باید کار کنید.

گفتن: نمی تونیم.

گفتم: پس جوونتون چی؟

و دقیقه ها سکوت مرگباری که سینه ام رو داشت پاره می کرد فضا رو گرفت.

فقط اومد به ذهنم: به کدامین گناه؟

جوون ما به کدامین گناه باید قربانی بی اطلاعی و کم اطلاعی والدینش بشه و خیلی زودتر از اینکه دوران جوونیش رو به پایان ببره جوونیش قربانی بی اطلاعی و کم اطلاعی والدین بشه؟

به کدامین گناه؟

مگه مبلغ و رسانه و جامعه و فلان و فلان چه قدر می تونن کار کنن تا خلا پدر و مادر رو پر کنن.

کدوم شخصیت و مقام می تونه بیاد جای والدین رو برای جوون بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟

هی ی ی ی ی ی ی ی ی ی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نگاهی به مادرم که رو به روم نشسته بودن کردم و بارها و بارها گفتم: الهی و لک الشکر و لک الحمد.

امتیازی بر این جمع ندارم الا اینه خانواده خوب و مطلع و فهمیده ای بهم عطا کردی.

خلاصه توضیح اون جلسه بسیار مفصل و جالبه. ایشا لله سعی می کنم حتما در این باره مطالب مفصلی بزنم.

یا علی




عطر نماز ::: چهارشنبه 85/8/17::: ساعت 8:58 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 7


بازدید دیروز: 11


کل بازدید :112461
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<