سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرانِ راستین به دست آر و بر شمارشان بیفزای که به هنگام آسایش، ساز و برگ اند و به هنگام سختی، سپر . [امام علی علیه السلام]

عطر نماز

یا حق

سلام

گاهی اوقات آدم اینقدر خوشی زیر دلش می زنه که گیر می ده به چیزهای کوچیکی که تو زندگی های دیگه از بس مشکلات بدبختی هست اصلا به این موارد توجهی هم نمی کنند.

ای داد...

یه موقع هایی می ترسم می گم نکنه خدا رهام کرده به حال خودم.

وقتی می گردم تو زندگیم تا بخوام یه چیزی رو به عنوان مشکل پیدا کنم از خیلی از اطرافیانم خجالت می کشم. خجالت می کشم اصلا در کنارشون زندگی کنم.

شاید چیزی که تو زندگیم خیلی برام سخت میاد دوری از خانوادم باشه که خیلی خیلی خیلی برام سخته ولی وقتی می بینم به خاطر همین دوری و هجرت چه نعمت هایی خدا بهم داده و به خاطر همین هجرت خدا چقدر بیش از گذشته زمینه های خدمت به خلقش رو برام فراهم کرده خدا خدا می کنم که خدا شکوه ای رو که کردم نشنیده باشه.

گاهی احساس می کنم تو همه این سالها خدا داشته تربیتم می کرده برای اینجا و این موقعیت. تمام موقعیت های کاری که پیش روم گذاشته بود همه و همه برای این بوده که اینجا تجربه هاش رو به کار بگیرم و موفقت تر کار انجام بدم. هر چند گاهی تفاوت فرهنگ ها و روحیات خیلی سنگ تو کارم می ندازه اما بازم می بینم موفق ترم.

خدایا! مبادا همین ها هم مشغولیت هایی باشه که شیطان برام درست کرده، می گن شیطان گاهی می یاد انسان رو به مستحبات مشغول می کنه تا انسان از واجبات باز بمونه.

ااااااااااااااااااااااااااااااای خدا!

فقط شکرت...

شکرت که در هر وضعیتی بهترین موقعیت رو برام رقم زدی...

شکرت که حتی وقتی به کسی هم می گم مشکل دارم باور نمی کنه و فکر می کنه دارم بازی میکنم...

شکرت که تا زیر سایه پدر و مادر بودم بهترین پدر و مادر رو نصیبم کردی الان هم بهتری همسر و همراه رو در کنارم گذاشتی که هر جایی هم از پا افتادم او بلندم کرد و نذاشت در جا بزنم...

الهی شکرت...




عطر نماز ::: پنج شنبه 86/2/20::: ساعت 2:54 عصر

یا حق

سلام

یه سوالی که شاید سالهاست که ذهنم رو مشغول کرده.

ربط چادر یا بهتر بگم حجاب با آرایش چیه؟

تا حالا خیلی از خانم هایی رو دیدم که حجاب کامل و پوشیده ای دارن اما یه آرایش ملیح گاهی هم غلیظ دارن.

واقعا یعنی نمی دونن؟

کسی که حجاب کامل رو از نظر پوششی رعایت کرده واقعا نمی دونه که اضافه کردن کوچکترین رنگ و لعابی زینت حساب می شه و حرامه؟

اصلا نه می تونم برای خودم تجزیه تحلیل کنم نه تا حالا جواب قانع کننده ای براش پیدا کردم.

به نظر شما علت چیه؟

 




عطر نماز ::: یکشنبه 86/2/2::: ساعت 12:24 عصر

عجب دردی!

عجب زاری!

درون سینه ام دردیست جانفرسا

دلم از شدت این درد می سوزد

نگهبان باش ای انسان مقام و شان والایت

مشو بیگانه با خود، اینچنین کوچک مپندارش!

جهان بس بزرگی در تو پنهان است

تو ان برگ درخت خورده باران بهارانی

چرا اینک چنین آلوده دامانی!!

ز تقلید تباهیها و زشتیها گریزان شو

رسالتهای انسانی به یاد آور

به پوچیها، به منفیها گراییدن، نباید شیوه ات باشد

درخت یاس و سستی را

به کام دره امید و کوششها، رهایش کن!

تو باید قید و بند این اسارتها

ز دست دیده و دل باز بنمایی

و روحت را به نیروی حقیقتها قوی سازی

فرا راه بشر باید چراغ علم و دین گیری

تو می باید زمین از نسل این آلودگیها، پاک سازی

تو باید جنگل انبوه جهل، از بن براندازی

به غربیها به شرقیها، تو باید این حقیقت را بفهمانی

که تنها زندگی، خوردن و خوابیدن نمی باشد

هدف بالاتر از اینهاست!

زلال معنویت، ان طرف پیداست

که با سرپنجه ایمان و دین باید به سویش رفت

و با این شهیر عالی، مخالف موجها را برکناری راند

و شد شایسته نام شریف آدمیت

و در راه نجات میهن، آنگه گام برداشت




عطر نماز ::: یکشنبه 85/11/29::: ساعت 9:27 عصر

سلام

یکی از مشکلاتی که همیشه تو مسافرت ها باهاش درگیرم مسئله نماز و نواره.

اکثر راننده ها تا بهشون نگی برای نماز وایسا، نگه نمی دارن. بهشون هم که می گی کلی غرولند می زنند که معطل می شیم.

ای داد بیداد! عجب دنیاییه.

اما بیشتر به خاطر خودم متاسفم که هنوز یه کمی تو دفاع از اعتقاداتم مشکل دارم.

یادم میاد چند سال پیش مامانم از تهران می رفتن یزد. طرف نماز مغرب عشا نگه نمی داره. دائم مامانم بهش می گن نماز داره قضا میشه تا اینکه راننده می گه الان تو بر بیابون هستیم نمی تونم وایسم. مامانم همون وسط بیابون تو همون ظلمات شب راننده رو مجبور می کنن اتوبوس رو نگه می داره، تو اتوبوسی که پر از مسافر بوده فقط مامانم پیاده میشن نماز می خونن و راه می افته. اینقدر مامانم به خاطر مسافرت هایی که تو این مسیر دارن در مورد نماز قاطع برخورد کردن طوری شده که راننده های این مسیر هر وقت مامانم مسافرشون باشه از ترس هم که شده اول وقت نماز نگه می دارن.

هی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی  هنوز دختر این مادر نیستم.

از یه طرف هم هی ی ی ی ی ی ی  ی  تو جمهوری اسلامی برای دو رکعت نماز ادم چقدر باید خفت بکشه. حالا این قضیه از یه طرف از اون طرف هم صدای نحس و منزجر کننده زن که از شب تا اله صبح نحوستش ماشین رو می گیره. نمی دونم چطور این همه اتوبوس سالم این مسیر ها رو می رن و بر میگردن. با این همه نکبتی که همراه خودشون می برن و میارن.

وقتی هم بهشون اعتراض می کنی می گه خانم شما می خوابی من باید تا صبح چشم به این بیابون بندازم و رانندگی کنم. چقدر بدبختی که شب تا صبح... اونم با اون عظمتی که شب داره تو باید با صدای نحس خواننده زن بگذرونی.

مو به تنم سیخ می شه وقتی صدای خواننده زن به گوشم می خوره.

ای خدا!

یا ما رو از غریبی در بیار یا دینت رو.

اللهم عجل لولیک الفرج

 




عطر نماز ::: جمعه 85/9/17::: ساعت 1:12 صبح

یا حق

سلام

اینقدر سفر می رم که این صفحه رو فقط با سفرنامه پر میکنم. کم کم باید اسم وبلاگ رو تغییر بدم.

البته علت اصلی اینکه در مورد نماز چیزی نمی زنم یه چیز دیگه ایه. حالا کم کم می فهمید. هر چند خودم هم چشمم آب نمی خوره.

جونم براتون بگه که ما هفته پیش رو تهران بودیم و از اونجایی که گهگاهی هم پا تو کفش مبلغین معزز میکنیم روز اخر اقامت تهران خیلی اتفاقی جایگزین یه سخنرانی که بدقولی کرده بود و نیومده بود شدیم.

ساعت 8 تماس گرفتن که فلان جا خانم های پرسنل فلان وزارت خونه براشون یه مراسمی گرفتن و سخنرانی که دعوت کرده بودیم دستمون رو گذاشته تو حنا.

به قول یزدی ها جلدی پا شو بیا. موضوع صحبتت هم اعتقادی نباشه. یه بحث روز باشه. از سیاسی و اجتماعی و هر چی که دوست داری.

حالا ساعت 9 ما باید خودمون رو از شرق تهران می رسوندیم شمال تهران توی این یک ساعت هم باید بحث رو آماده می کردم.

از خونه که بیرون میومدم چشمم افتاد به ماهواره مجتمع روبرویی.

بحثم رو پیدا کردم.

استفاده بهینه از اینترنت و ماهواره.

خلاصه هر چی تو کیفم گشتم که قلم و کاغذ پیدا کنم تا یه چند تایی سر فصل بنویسم که بعدا یادم نره پیدا نشد که نشد.

توکل بر خدا کردیم و رفتیم...

وارد جمع که شدم ناامید شدم. پیش خودم گفتم ای بابا اینا خیلی سطحشون بالاست. من بچه چی برم بالا بگم فردا خودم و بابامو مسخره کنن ولی بازم گفتم خدا بزرگه.

رفتم بالا.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا افضل الانبیاء اباالقاسم المصطفی محمد ص ....

بحثمون یه بحثیه که مبتلا به همه خانواده های امروزیه. و اون هم ماهواره و مهمتر و بدتر از اون اینترنت.

دیدم جمع که اول با دیدن ما همچی وا رفته بودن و داشتن به خیالم فکر می کردن چه جوری این 45 دقیقه یک ساعت رو تحمل کنن همچی جا بجا شدن و ...

خلاصه شروع کردیم به صحبت کردن و از دی جی نگار شروع کردم و برنامه ریزی بلند مدت استعمار در مورد تهاجم فرهنگی و بودجه های کلان در مورد ماهواره و اینترنت تا اینکه رسیدم به اینکه مشکل بزرگ تر از همه این ها اینه که والدین ما و خانواده هامون کم اطلاعن. اطلاعات کافی ندارن. در برابر پرسش های جوون ها کم میارن و گاهی باعث می شه که جوون سوالش رو بره از دوستش بپرسه و شاید همین سوال باعث بشه که پرده های حیا بینشون پاره بشه و ...

گفتن: راه حل چیه؟

گفتم: مطالعه.

گفتن: الان دیره که بخوایم از اول شروع کنیم. یه سیر مطالعاتی معرفی کن تا بریم دنبال مطالعات کتب خاص.

گفتم: یه شبه نمی شه معلم شد باید کار کنید.

گفتن: نمی تونیم.

گفتم: پس جوونتون چی؟

و دقیقه ها سکوت مرگباری که سینه ام رو داشت پاره می کرد فضا رو گرفت.

فقط اومد به ذهنم: به کدامین گناه؟

جوون ما به کدامین گناه باید قربانی بی اطلاعی و کم اطلاعی والدینش بشه و خیلی زودتر از اینکه دوران جوونیش رو به پایان ببره جوونیش قربانی بی اطلاعی و کم اطلاعی والدین بشه؟

به کدامین گناه؟

مگه مبلغ و رسانه و جامعه و فلان و فلان چه قدر می تونن کار کنن تا خلا پدر و مادر رو پر کنن.

کدوم شخصیت و مقام می تونه بیاد جای والدین رو برای جوون بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟

هی ی ی ی ی ی ی ی ی ی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نگاهی به مادرم که رو به روم نشسته بودن کردم و بارها و بارها گفتم: الهی و لک الشکر و لک الحمد.

امتیازی بر این جمع ندارم الا اینه خانواده خوب و مطلع و فهمیده ای بهم عطا کردی.

خلاصه توضیح اون جلسه بسیار مفصل و جالبه. ایشا لله سعی می کنم حتما در این باره مطالب مفصلی بزنم.

یا علی




عطر نماز ::: چهارشنبه 85/8/17::: ساعت 8:58 عصر

یا حق

سلام

حالم خوب نیست، یه جورایی خسته ام، غافلم، از خودم، از دنیا، از اخرتم، از خدا حتی از زندگیم.

یه هفته ای هست که به اندازه روزای هفته یا خبر مرگ بهم رسید یا خبر طلاق.

اما اخری بد جور اوضام رو به هم ریخت.

تهران که بودم هم دوستم بود هم همسایه واحد پایینیمون هم خانواده همکار بابا همسال خودم بود اما چند ماهی بزرگتر. همه می گفتن خیلی شبیه به هم هستیم.

عکس های عروسیمون رو که کنار هم می زاشتیم با نگاه اول نمی شد تشخیص بدی کی به کیه.

اما...

مریض بود.

سرطان داشت، قابل درمان بود و خوب شده بود. خیلی خوشحال بودیم که خوب شده. خیلی خوشحال بودیم چون خیلی دختر خوبی بود.

خیلی مهربون بود اینقدری که گاهی دلم فقط و فقط برای مهربونیش تنگ می شد. با اینکه مریض بود و از درد گاهی تا نزدیک های صبح بیدار بود و دم دمای اذون خوابش می برد اما رو نماز اول وقت صبحش خیلی حساس بود.

خیلی دوسش داشتم. اینقدری که مامان اینا جرات نمی کردن خبر مرگش رو بهم بدن.

مرگ مریم باعث شد خیلی برم تو فکر. شب تا صبح اشک ریختم اما نه به خاطر مریم به خاطر خودم به خاطر حال و روزم به خاطر زندگیم به خاطر غافلیم به خاطر همه چیز

مرگ مریم باعث شد باقی خبرهای مرگ و طلاقی هم که شنیده بودم رو تازه جلوی چشمام بیارم و تحلیل کنم

خدایا!

همه چیز داری بهم می دی، اما چرا؟

منی که اینقدر ناشکرم، اینقدر خطا کارم، اینقدر قدر نشناسم، چرا می دی؟

چرا می خوای پیمونم رو پر کنی

مردم چه مشکلاتی دارن و من ...

دور و بریام ارزو دارن جای من باشن و من...

خیلیا می خوان مثل من بازم عمرشون به دنیا باشه و من ...

من بدم

می دونم

خیلی بد

خیلی خیلی خیلی بدم

از خودم بدم میاد

داغونم




عطر نماز ::: چهارشنبه 85/7/19::: ساعت 12:17 صبح

یا حق

سلام

بازم هم سلام اما سلام نماز

 

پس از ذکر صلوات، سه سلام مى‏دهیم: یکى به رسول خدا، یکى به اولیاى خدا و یکى به مؤمنان و همکیشان خود.
خداوند در آیه «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» بدنبال صلوات، دستور سلام بر پیامبر مى‏دهد، لذا در نماز پس از صلوات بر آن حضرت، بر او سلام مى‏دهیم: «اَلسَّلامُ عَلَیْک اَیُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُه»
با تکبیرةالاحرام از خلق بریدیم و به خالق پیوستیم. در پایان نماز نیز ابتدا به گل سرسبد هستى، یعنى پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله سلام مى‏کنیم. سپس به بندگان صالح خدا سلام مى‏کنیم:
«اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى‏ عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ» شامل همه انبیا و اوصیاى گذشته و امامان معصوم مى‏شود.
خداوند نیز خود بر پیامبرانش سلام و درود مى‏فرستد: «سلام على‏المرسلین» ، «سلام على نوح»  ، «سلام على ابراهیم»  ، «سلام على موسى و هارون»
با اسلام خود را با بندگان صالح خدا پیوند مى‏دهیم. پیوند و رابطه‏اى فراتر از مرزهاى زمان و مکان، با همه پاکان و صالحان در طول تاریخ در همه عصرها و نسلها.
آنگاه به مؤمنانِ همراه و همکیش خود در زمان حاضر مى‏رسیم، به آنان که در جماعت مسلمین شرکت کرده‏اند و با ما در یک صف واحد قرار گرفته‏اند. به آنان و فرشتگان حاضر در جمع مسلمین و دو فرشته مأمور خود سلام مى‏کنیم: «اَلسَّلامُ عَلیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُه»
نماز را با نام خدا آغاز کردیم و با سلام به خلق خدا پایان مى‏بریم.
در این سلام‏ها، سلسله مراتب مراعات شده است، ابتدا رسول خدا، بدنبال او انبیا و اولیا و صالحان و پس از آنها مؤمنان و پیروان.

 

 

از یکی از کتاب های اقای قرائتی نت برداشتم. یادم نیست کدومش بوده.

 

التماس دعا

یاعلی




عطر نماز ::: چهارشنبه 85/6/15::: ساعت 6:38 عصر

یا حق

سلام

هر ماشینی که می خواد راه بیفته یه مدتی نیاز داره تا رو ریل بیفته. ماشین نو هم باید آب گیری بشه. عطر نماز که سهله.

استارت عطر نماز هم چون با مسافرت های پی در پی من همراه شد خیلی دیگه استارتی شد.

چه کنیم روزگارست دگر.

شنیدید شتر در خواب بیند پنبه دانه؟ ما هم به امید سایت همچی پنبه می خوردیم دیدنی. البته بلا تشبیه

خلاصه از سفر طول و درازمون برگشتیم و آمدیم که بمانیم البته مشروط بر اینکه خدا بخواهد.

و آمدیم که عطر نماز را پر بار تر از قبل راه بیندازیم اما مشروط بر اینکه خدا بخواهد.

و اما برای شروع:

تو عطر نماز خدا بیامرز قبلی یه قسمت داشتیم به نام ره آورد سفر. ترجیح می دم که از این سفری که بین 4 تا شهر در حال رفت و آمد بودم یه خاطره بگم یا میشه گفت یه ره آورد.

تو خونه ما رو مسئله کتاب خیلی حساسیت نشون داده می شه طوری که هر وقت پدر بزرگوار منزل میان بعد سلام اولین جمله و سوالشون اینه که امروز چقدر کتاب خوندی؟

حالا نه فکر کنید خیلی کتاب خون هستیما، شاهد بر حرفم اینه که معمولا هفته ای یکی دوباری سر کتاب نخوندن ها اوضاع داشتیم.

این سری که تهران بودم بابا می گفتن: اوایل طلبگی یه استادی داشتیم که می گفت اگر هرکسی به تعداد دفعاتی که در روز دستشویی می ره یه صفحه کتاب بخونه کلی کتاب خون و کتاب خونده شده داشتیم.

خیلی رفتم تو فکر.

یک جامعه اسلامی که باید نسل به نسل فرهنگ دینی و اسلامی رو انتقال بده به نظر شما مگه تو مدرسه و دانشگاه مخصوصا دانشگاه های این دور و زمونه چقدر به آدم یاد می دن که خودمون رو بی نیاز از کتاب خوندن می دونیم؟

اصلا چقدر می دونیم که در خودمون نیازی به کتاب و بیشتر دونستن نمی بینیم.

چرا اینقدر تو جامعه ما تبلیغ کتاب کم میشه؟

اینقدری که صرف شکم می کنیم که نصفش نجاست می شه چرا صرف کتاب نمیکنیم؟

چرا از 100 تا روحانی که بالا منبر صحبت میکنن به اندازه تعداد یه دستت هم توصیه کتاب خونی نمیکنن؟

من تو یه طایفه شیر تا پیر روحانی بودم و بالتبع تو جماعت روحانی خیلی رفت و آمد داشتم. پای منبر خیلی ها هم نشستم، سه نفر رو دیدم که رو کتاب خوانی خیلی تاکید می کنن: مقام معظم رهبری، آقای قرائتی، بابام

چرا از مسئولین گرفته تا معلم ها و پدر و مادرها به کتاب اهمیتی نمیدن؟

دیدید وقتی سیسمونی نوزاد می برن؟

تا لباس 8-7 سالگیش هم می زارن. تا اسباب بازی که به درد 10 سالگیش می خوره رو می زارن. اما یه دونه کتاب که به درد 2 سالگی بچه بخوره هم نمی زارن.

اخیرا یه تعداد کتاب کودک دیدم خیلی کیف کردم. تمام اصول دین و فروع دین، بحث انتظار و ظهور، معرفی کربلا و جمکران و مشهد و ... رو اوردن در زبانی بسیار ساده در قالب شعر برای بچه های پیش دبستانی.

اما اینقدر به کتاب خونه کم سر می زنیم و بی خبر هستیم که اصلا از هفت دولت آزادیم.

دیگه بقیع غریب نیست، کی گفته بقیع غریبه؟ دیگه امام رضا ع غریب نیست، کی گفته امام رضا ع غریبه؟

الان کتاب غریبه حتی نزد مبلغینمون.




عطر نماز ::: دوشنبه 85/5/30::: ساعت 1:45 عصر

یا حق

سلام

این عطر نماز ما هم شده مثل طلسم شده ها. یا نه شده مثل اونایی که بختشون رو بستن.

از اونور برنامه نویس یا بهتر بگم برنامه نویسان محترم اینقدر زیادی لطف داشتن که بعد از اینکه دو تا برنامه نویس عوض کرد بازم کارش راه نیفتاد و اینقدر راه نیفتاد و نیفتاد تا سرورش هم از کار افتاد.

تقریبا یک سالی می شه که داره خاک می خوره. معمولا تو این دنیا کاری که بدون پول بخواد انجام بشه از همون اول باید توقع اینکه کارت به موقع و سر وقت انجام بشه رو نداشته باشی. و گرنه یه سایت در پیت (البته از لحاظ صاحب مادی وبلاگ) که تا حالا دو تا برنامه نویس که هر کدومشون سایت های نسبتا قوی تو اینترنت دارن روش کار می کردن تا حالا هزار باره کار انجام شده بود.

بگذریم درد دل زیاده که الان نه جاشه و نه وقتش.

اینقدر امروز که پشت نت نشستم از اینکه عطر نماز مدتهاست به دلایل مختلفی از کار افتاده عصبانی و ناراحت شدم که اصلا یادم رفت تولد ضرت زهرا س رو تبریک بگم.

روز مادر بر همه مادران مبارک.

برنامم این بود که به مناسبت روز مادر هفت تا از خصلت های بسیار زیبای مادرم رو که خود من له تنهایی اگر مزین به این خصلت های زیبا نشدم اما همیشه زیباترین صحنه های ذهنم رو این خصلت ها پر کرده رو روی خط بیارم. اما چون درگیر نمایشگاه هستم و دسترسی به اینترنت هم خیلی کم دارم خلاصه نشد که بشه.

اومدیم هم تبریکی گفته باشیم و هم استارتی دوباره تا ایشا الله مثل قبل و شاید پر بار تر از قبل به کار ادامه بدم.

التماس دعا

یا علی

 




عطر نماز ::: چهارشنبه 85/4/28::: ساعت 3:29 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام!

راستش هر سال که امام رضا ع می طلبن و چند روزی رو مشهد مهمونشون هستیم، خب! معمولا نمازها رو توی یکی از صحنهای حرم به جماعت می خونیم و چون معمولا اکثرا مسافر هستند موردی که متاسفانه خیلی به چشم می خوره اینه که خیلی ها نمی دونن چطوری دو نماز را با یک دونه نماز امام جماعت یکی کنند یا حتی اگه در رکعت دوم و سوم و چهارم برسن نمی دونن چطوری نمازشون رو به نماز امام جماعت وصل کنند یا اونایی هم که می دونند تو بعضی از ریزه کاریا اشتباه می کنن.

منم که می دونید بچه مثبتم و مهمتر از اون سر به زیر، اگه یکی از اینجور موارد بغل دستم وایساده باشه اصلا هواسم پرت نمیشه و اصلا مجبور نمیشم که دوباره نمازم رو اعاده کنم.

در مورد عمده مسایلی از احکام نماز و وضو و غسل و چند تا دیگه مورد تو عطر نماز توضیح دادم.

هر چی هم که جا مونده بود و نگفتم یا براتون سواله بپرسید، بررسی می کنم جواب می دم.

الان نیت دارم که در متنهای کوتاه هر دفعه یکی از احکام و مسایلی که در مورد نماز جماعت هست رو مطرح کنیم:

در نماز جماعت به پیش نماز، امام و به کسی که پشت سر او ایستاده ماموم گفته می شود.

خب! نکته های یاداشت اول:

بالاترین فضیلت نماز جماعت از ان کسی است که همراه با تکبره الاحرام امام، نماز خود را ببندد.

روایت داریم در یکی از نمازهای جماعت پیامبر ص، سلمان به اندازه یک بسم الله سوره حمد دیرتر نماز خود را بست. بعد از نماز پیامبر ص به خاطر فضیلت عظیمی که از او فوت گشته بود به او تسلیت گفتند.

در رکعت اول و دوم قبل از رکوع یعنی هنگامی که امام در حال خواندن حمد و سوره است هر زمانی که وی در حال خوانده حمد و سوره هست ماموم می تواند نماز خود را ببندد.

ماموم اگر در حالی نماز خود را وصل به نماز امام کند که امام در حال رکوع است ماموم در صورتی می تواند نماز را ببندد که به اندازه چند ثانیه ای بعد از تکبره الاحرام بایستد تا بدن ارام گیرد و بعد به رکوع رود (که هنوز امام جماعت باید در رکوع باشد) نماز او صحیح است.

در رکعت سوم و چهارم، اگر به اندازه خواندن یک سوره حمد ماموم فرصت دارم می تواند نماز را ببندد. در غیر این صورت باید منتظر بایستد تا:

امام به رکوع رود.-

-ماموم تکبیره الاحرام را بگوید و به اندازه چند ثانیه(2-3 ثانیه) بایستد و سپس به رکوع رود که البته امام هنوز باید در حال رکوع باشد. 

در همه موارد اگر امام از رکوع بلند شود و ماموم نماز خود را ببندد، نماز باطل است.

سوالات خود را مطرح کنید تا در بین مطالب گنجانده شود.

التماس دعا

یا علی


 




عطر نماز ::: یکشنبه 83/9/15::: ساعت 12:7 صبح

<      1   2   3      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :112532
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<